English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4001 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrography U نقشه برداری از ابهای روی زمین
water tables U سطح ابهای زیر زمین
water table U سطح ابهای زیر زمین
hydrology U گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
intrapermafrost water U ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
hydrothermal U وابسته به عمل ابهای گرم درپوسته زمین
dumb well U چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
suprapermafrost U ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
mean sea level U سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
extraterrestrials U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
territorial waters U ابهای ساحلی
spill water U ابهای اضافی
surplus water U ابهای مازاد
surplus water U ابهای اضافی
inshore water U ابهای ساحلی
ground water U ابهای زیرزمینی
upwellings U ابهای بالارود
chthonic U درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
chthonian U درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
lentic U وابسته به ابهای راکد
table waters U ابهای معدنی سر سفره
hydrogeology U بررسی ابهای زیرزمینی
hydrology U بررسی ابهای سطحی
overflow U ابهای اضافی لبریزی
overflowed U ابهای اضافی لبریزی
high seas U ابهای برون مرزی
high seas U ابهای بین المللی
overflows U ابهای اضافی لبریزی
groundwater U ابهای زیر زمینی
tail drain U نهرچه ابهای مازاد
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
balneology U مبحث استحمام در ابهای گرم
piloting U ناوبری در کنار ابهای ساحلی
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
coastel low U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
littoral law U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
hydro statics U علم شار وموازنه ابهای ساکن
piscary U ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
salinometer U الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
halophile U موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
survey land U نقشه برداری زمین
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
relief U نقشه برداری عوارض زمین
site survey U برداشت نقشه تکهای از زمین
geomancer U کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
hypsography U نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
neptunist U کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
physiocrat U کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
geodetic surveying U تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
beau monde U عالم شیکی ومدپرستی عالم اشرافیت
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground U : زمین
floors U کف زمین
grass roots U کف زمین
ground line U خط زمین
terrain U زمین
ground U زمین
cinder track U زمین دو
earth U زمین
land n U زمین
floor U کف زمین
lackland U بی زمین
norland U زمین
real estate U زمین
ground surface U کف زمین
ground U کف زمین
floored U کف زمین
aerospace U جو زمین
earths U زمین
cinder tracks U زمین دو
soil U زمین
domain U زمین
tellus U زمین
geodetically U زمین
fields U زمین
rooter U زمین کن
land U زمین
domains U زمین
globe U زمین
earthing U زمین
soiling U زمین
soils U زمین
this earthly round U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
floor U کف زمین
extra terrestrial U زمین
acre U زمین
field U زمین
graze U زمین
fielded U زمین
grazed U زمین
globes U زمین
acres U زمین
grazes U زمین
loose ground U زمین سست
territory U زمین ملک
territories U زمین ملک
route U به زمین نشاندن
routes U به زمین نشاندن
landward U بسوی زمین
terrestrial U زمین خاکی
measuring rod U گز زمین پیمایی
quick ground U زمین سست
measurement ofland U زمین پیمایی
subgrade U زمین پی راه
mid court U وسط زمین
crippling U زمین گیر
terrain U زمین ناحیه
paralytic disability U زمین گیری
soil U خاک زمین
terrain U عوارض زمین
terrain features U عوارض زمین
neutral earth U زمین خنثی
subbasement U زیر زمین
natural ground U زمین طبیعی
low land U زمین پست
mool U زمین خشک
mixed graze U توام زمین
shell U قشر زمین
cripples U زمین گیر
grounding U زمین کردن
tectonic U زمین ساخت
grounding U ایجاد زمین
tectonic U زمین ساختی
tectonics U زمین ساخت
contour U عوارض زمین
tennis court U زمین تنیس
sideline U خط کنار زمین
sidelined U خط کنار زمین
losse earth U زمین خوره
sidelines U خط کنار زمین
west U مغرب زمین
ground level U تراز زمین
ground level U سطح زمین
tenementary land U زمین اجاری
shelling U قشر زمین
shells U قشر زمین
crippled U زمین گیر
marsh land U زمین ماندابی
marchland U زمین مرزی
mallet field U زمین چوگان
lowland U زمین پست
low land U پستی زمین
plat U تکه زمین
Recent search history Forum search
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1چندمین
2معنی اسم تیتان چیست؟
1diegesis
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
0coopling
0ترجمه نقشه فرش به انگلیسی
0او در حالیکه پا به زمین میکوبید گفت:
0 ترسیم مسیر هواپیما توی گوشی
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com